در این روز پر از نور ، کسی مرا نبیند
چه کنم که مهتابم و ندارم آفتابی
به امید یار خوبان بنشینم و بمیرم
به زآن که باشدم مست در عالم جدایی
به نام او شادم و به عشق زنده هستم
من به یاد او زنم بال چو مرغان هوایی
به امید مهر اویم که اگر وصال بینم
شوم هم ساز و هم آواز ، در آهنگ خدایی
در این چرخه قدار، قرعه بر نام من افتاد
که شدم به نقش مجنون و تو در مقام لیلی
سوگند به اشک عاشق که بدون عشق هیچم
قفل کردند این دل به کلید و مهر شادی
ای خدا اگر در این ره نباشدم وصالی
جز خاک نماند ازمن، در این سرای فانی
(سه شنبه 11 اسفند 83)